امیدوارم...

--------------
من امیدوارم ، من به همه اون چیزهایی که هر لحظه امکان وجود نداشتنشون هست امیدوارم .
به فردا امیدوارم ، فردایی که از اومدنش مطمین نیستم ، فردایی که ممکنه نیاد .
به تو هم امیدوارم ، تویی که هر لحظه امکان داره دیگه نباشی .
به زندگی امیدوارم ، زندگی که ممکنه یک لحظه بعدش رو هم نبینم .
من حتی به آدمها هم امیدوارم ، آدمهایی که هر آن امکان داره زیر دست و پا لِهت کنن ، بدون هیچ توجهی .
من به نفسم هم امیدوارم ، دمی که ممکنه بازدمی نداشته باشه .
به پرواز دوباره پرنده‎ای که بالش شکسته امیدوارم .
به جریان آب در بستر رودخونه‎ای که خشک شده امیدوارم .
به جوونه زدن گل شمعدونی که تو گلدون در حال خشک شدنِ امیدوارم .
به خش خشِ برگای پاییزی که زیر پای عابرانِ عجول ناله میکنن امیدوارم .
به پنجره‎ای که از بی‎کسی ، گرد و غبار شده مونس تنهاییاش امیدوارم .
من به قلبهای سنگی و نگاههای بی‎مهر و محبت آدمهایی که عاشق نیستن امیدوارم .
من ...
و در آخر ، من به بخشندگیِ خدا در قبال تمام گناهها ، لغزشها و خطاهایی که خواسته یا ناخواسته مرتکب شده‎ام امیدوار امیدوارِ امیدوارم ...

سکوت...
...
بخاطر رفتن ...
رفتن ... همیشه رفتن ...
...
......
همین ...
...

فکر میکنی که من آدم دلت نیستم
ولی هیچ فکر کردی که آدم دل کسی که فکر میکنی هستی؟
فکر میکنی من اونی نیستم که بتونم انتظارت رو برآورده کنم
آیا انتظار منتظرت رو برآورده کردی ؟
با خودت فکر کردی که هیچکس بهتر از تو نیست براش
ولی فکر نکردی همه بهتر از تو بودن براش
فکر کردی که هرچی داشتی دو دستی بهش تقدیم کردی
ولی فکر نکردی همه چیزش رو ازش گرفتی وهمه اون چیزی که بهش دادی
یاس و دلتنگی بود
فکر میکردی وقتی بهش میگی همه چیزته
مثل خودت که حرفهاشو باور نمیکردی
حرفهاتو باور نمیکنه
وفقط فکر کردی وفکر کردی
اما برای یه دفعه دستشو خواستی ؟
چشمهاشو دیدی ؟
صداشو شعرش رو ؟ –
برای یه دفعه حرفی زدی که دلش رو خوش کنی؟
فکر میکردی لیلی هستی و اون هیچی نیست
وهر چی بیشتر حس میذاری اون سردتر میشه
اما فکر نکردی که مجنون عاشق لیلی میشه نه عاشق تو که
حتی برای یه بار زندگی مجنون رو نخوندی
چرا دارم این حرفها رو به تو میزنم
باز هم نمیدونم
ولی پاشو یه کاری کن – یه جور دیگه
هیچکس راه رو بهت نشون نمیده
خودت گمش کردی خودت هم پیداش کن
دیر بجنبی – دیر میشه
اونقدر دیر میرسی که باید از پشت چشمای خیس تماشاش کنی
وحسرت لمس کردنش رو با دست تکون دادن
وحسرت داشتنش رو با خاطره…
پاشو یه کاری کن که دلت نسوزه
اگه اون مجنونه تو عاقل باش
اگه اون سرده تو گرمش کن
اگه بلد نیست یادش بده
اگه نمیبینه نشونش بده
پاشو تورو خدا دیر میشه
دیر دیر دیر
اونقت تو هم مثل من میشنی به یکی دیگه میگی
راه بیفت – فکر نکن
فکر نکن بهتر از تو نیست فکر کن کسی بدتر از تو نبوده .