برای مادرانمان

--------------------
برای آن عزیزی که از جانم گرامی‎تر و سرچشمه فیاض ، همه احساسات ، اندیشه‎ها و باورهای شاعرانه من است ...

« مادر من ، نور چشمم ، هستی من
ساغر خوشبختی من ، مستی من

مادر من ، امیدم بی تو سرابه
یه حباب روی آبه ، زندگیم بی تو خرابه

تو به رسم قصه عشق تو گوش من صدا کردی
دلم رو با رموز مهر آشنا کردی

تو میگفتی تو این دنیا فقط خوبیست که می‎مونه
با خوبیهات دلامون و باصفا کردی

چه شبهایی نخوابیدی ، برام تا صبح دعا کردی
واسه خوابم تو ای مادر ، لالا لالا ، لالا کردی
واسه فردام دعا کردی ...

حضور خوبه تو به خونمون صفا میده
صدات وقتی که می‎پیچه به قلبامون جلا میده

اگه روزی همه گلها یاسمن باشه
دلم میخواد تمومش به‎پای یار من باشه

مادر من ، مادر من ،مادر من ، مادر من ... »

( از گروه آریان )

لطفا“ دوستم نداشته باش !

------------------------------------
برای اینکه دوستم داشته‎ باشی ،
هر کاری که بگویی می‎کنم ،
قیافه‎ام را عوض می‎کنم ،
همان شکلی می‎شوم که تو می‎خواهی ،
اخلاقم را عوض می‎کنم ،
همان‎طوری می‎شوم که تو می‎خواهی ،
حتی صدایم را عوض می‎کنم ،
همان حرفهایی را می‎زنم که تو می‎خواهی ،
اصلا“ اسمم را هم عوض می‎کنم ،
هر اسمی می‎خواهی روی من بگذار ،
خُب ... حالا دوستم داری ؟
نه ـ صبر کن !
لطفا“ دوستم نداشته باش !
چون حالا آنقدر عوض شده‎ام که حتی حال خودم هم از خودم به‎هم می‎خورد !

« شل سیلوراستاین »

صدای تو

-------------
بهم میگه : چرا ساکتی؟! حرف نمیزنی ؟!
میگه : ساکت نباش ، سکوتت رو دوست ندارم .
میگه : وقتی ساکتی دلم میگیره ... یه چیزی بگو ...
و من باز هم سکوت می‎کنم ، گوشی رو محکم تو دستم فشار میدم و اشکام و تند تند پاک می‎کنم .
صدام میزنه ، میگه : صدام و میشنوی ؟...
یه نفس عمیق می‎کشم ... میفهمه که صداش و می‎شنوم ... اون هم سکوت می‎کنه ...
بهش میگم : هرکس قشنگ صحبت می‎کنه بهتره همون حرف بزنه ... پس تو بگو .
میخنده ... صدای خنده‎هاشم برام حرفه ...
اون باز هم میگه و میگه و میگه ... و من بازهم ساکتم ...
هیچ‎وقت بهش نگفتم سکوتم خالی نیست ... پر از حرفه ، نگفتم وقتی ساکتم یعنی دارم برات حرف می‎زنم ... اون هم بهترین و خالصانه‎ترین حرفها رو ... ، وقتی چیزی نمیگم یعنی دارم تو رو فریاد می‎زنم ، یعنی دارم برات درد‎دل می‎کنم ، دارم همون چیزهایی رو میگم که هیچ‎وقت از زبونم نشنیدی ... ، وقتی اون اشکهای گرم تو اون تاریکی و سکوت یواش یواش از کنار صورتم سُر میخوره و پایین میره یعنی داره حرفهای قشنگ تو رو تصدیق می‎کنه .
برام حرف بزن ، من صدات و هُرم نفسهات و افکار قشنگت رو دوست دارم ، صدای تو خوب است ... صدای تو ...