برای تو و به یاد تو

-----------------------

تنها برای تو مینویسم
تنها برای تو میخوانم
تنها برای تو میمانم , تنها ...
زِ وجودت سرشار
زِ نگاهت لبریز
زِ حضورت اِشباع
دل من را بردی تا اِنتهای بیکران
دل من را بردی تا فراسوی زمان
هرکجا هستی باش
زندگی هم آنجاست
دل من هم آنجاست
در اتاق خوابت
در کنار دریا
یا که اوج پرواز
من تو را هر روز از پنجرهء خانهء دل میبینم
تو هم آیا من را در خانهء تنهایی خود میبینی ؟
من تو را نمیبینم
چشمانم اما باز است
من تو را حس میکنم
قلبم اما بازتر
هر کجا باشی یا نباشی
من به تو معتقدم
مطلق و محض
من به تو خوش بینم
پاک و زلال
چه بیایی یا نه
من به حضورت در سینه خود معتقدم
تا دمی باشد و بازدمی
من به وجودم در تنهایی تو معتقدم
من نمیخواهم از تو که بیایی با من
که نباشی بی من
من ز تو میخواهم که مرا یاد کنی
نه مرا شاد کنی
من ز تو میخواهم که ز یادت نرود
بی تو من میروم
سوی منزلگه خویش
خسته اما تنها !

اون کیه ؟!

--------------
یک نفر هست! ، کسی که همیشه همراهمِ ، کنارمِ ، دنبالمِ ، کسی که با خنده‎هام می‎خنده ، با ناراحتیهام اَخماش میره توهم و با گریه‎هام گوله گوله اشک میریزه ، همون که حرف نمیزنه ... فقط نگاهم میکنه ... با نگاهاش حرف میزنه !
وقتی پشت میز کارم می‎شینم ، روبروم می‎شینه و دستش و میزنه زیر چونش و بهم خیره میشه ، شبها وقتی خوابم میبره ، پیشونیم و میبوسه و بهم لبخند میزنه ... ، وقتی می‎خورم زمین بلندم میکنه ، لباسهام و میتکونه و میگه :” بلند شو ... دنیا که به آخر نرسیده ! ... “ .
همون که خیلی وقتها دستم و گرفته تا توی چاه نیفتم ... همون که سنگ‎صبوره ... همون که وقتی اشتباه میکنم ، گناه میکنم ، دست از پا خطا میکنم میاد وساطتم و میکنه ، کسی که دیشب اون دوتا قُمری کنار پنجره رو نشونم داد! ، کسی که روز تولدم یک شاخه نرگس گذاشته بود روی میزم... همون که مثل من عاشق بارونه ...
می‎دونم که هست ... حضورش و احساس میکنم ، وجودش و لمس میکنم ...
همون که الان اون گوشه نشسته و زُل زده تو چشمام ... اون کیه ؟؟ ...

...


من و بخاطره این غیبت صغری‎ ببخشید ، هرچند که این دور و اطراف بودم ، همین‎جا ، تو همین آسمون ، راستش و بخواهید نمیدونم چطور شد یکدفعه آسمون و مه گرفت !! ( بعضی از دوستان میگفتن از پاقدم من بوده که اینطور شده! ، البته نظر لطفشون بوده! ) به هرحال برای همین بود که نمیتونستید من و ببینید وگرنه من هنوز هم اینجام ... این بالا ... تو آسمون ... خوشحالم که باز هم من و میبینید ...