------ عجیب دنیایی شده ، به قول یکی از دوستان ” بد زمونهییه “ ... حالا دیگه کارمون به جایی رسیده که از طریق این وبلاگها نوشتههای خصوصیه همدیگرو میدزدیم و تو وبلاگ خودمون با اسم خودمون ثبتش میکنیم !!!! ... بدونه اینکه از نویسنده اون اجازه بگیریم و یا حتی در انتها نام نویسندش رو بنویسم ( اجازه گرفتن پیشکش ... ! ) اگر یادتون باشه روز یکشنبه 2/شهریور/82 یک مطلب نوشتم با عنوان ( نگاه تو ) ... دیشب یکی از دوستان تماس گرفت گفت :” این متن ( نگاه تو ) رو از کجا نوشتی ؟؟! راستش اول یه کم بهم برخورد ، گفتم ” من اگر مطلبی رو از جایی بنویسم حتما“ نقل قول میکنم ، مگر اینکه اسم نویسنده رو ندونم که در اون صورت هم کل مطلب رو تو گیومه میذارم ... “ گفت :” اما من متن ( نگاه تو ) رو عینا“ تو یه وبلاگ دیگه دیدم !!! شوکه شدم ... ” مگه میشه ؟؟!؟!؟!؟! “ وقتی رفتم دیدم باز هم باورم نمیشد ، حتی یه ویرگول هم جا نیفتاده بود !!! متاسف شدم ، نه بخاطر اینکه از نوشته من به اصطلاح سوء استفاده شده چون واقعا“ نوشتههام برای خودم اونقدر عامی و خصوصیه که شاید حتی ارزش این رو نداشته باشه که کسی اون رو بخونه ، تأسفم به این خاطره که ما عادت کردیم بیاجازه پا به حریمه خصوصیه همدیگه بذاریم ، همه چیز رو نادیده بگیریم و تخدی کنیم ، این شده اصل اول قانونمندی و من واقعا“ متاسفم ...
فهیمه
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1382 ساعت 03:12 ب.ظ