------------
یه روز ... یه نفر بود که همهکس بود و هیچکس نبود !
یه شهر ساخت ... اسمش و گذاشت شهرهیچکس ، اوایل سیاه و سفید بود ... بعد رنگی شد ... قشنگ شد ... پُر رفت و آمد شد ، وقتی همه فهمیدن تو این شهر یه حس خوب دارن هرروز به اونجا سرمیزدن ، هیچکس تصمیم گرفت بره ... و رفت ، اما نه مثل دفعات قبل ... چون دیگه برنگشت ... اون شهر کمکم متروکه شد ... ویرونه شد ، خیلیها(!) گهگاه به اونجا سرمیزدن به امید اینکه برگشته باشه ، اما ...
تا اینکه یه روز همون شهر ویرونه هم از نقشه جغرافیا محو شد !...ناپدید شد !... و همه رو تو حسرت داشتنش گذاشت ...
اون شهر دیگه نبود اما هیچکس بود ، با بقیه نبود ، اما بود ...
... تا اینکه امروز اون هم دیگه رفت ، جدی جدی رفت ، دور ... اون دور دورا ...
بیایید برای برگشتنش دعا نکنیم ، برای همیشه خوب موندنش دعا کنیم .
هیچکس ؟ ... صدای ما رو میشنوی ؟ ، شَهرت از نقشه روزگار محو شد ... اما از دل ما ... نه ...
جمعه ، 8صبح 20/تیر/1382 11/جولای/2003
این هم به یاد همه اون نوشتههای قشنگش :
« به شهر هیچکس خوش اومدین
اینجا همه خوشحالن
اینجا همه همدیگه رو دوستدارن
اینجا همه وقتی میخوان بخوابن دست عشقشون توی دستشونه
اینجا هیچکس گرسنه نیست
اینجا دوستان از هم دلگیر نمیشن
مردم اینجا در مورد ناراحتی چیزی نشنیدن ، هیس ... شما هم چیزی بهشون نگید
اینجا هر قلبی برای یه قلب دیگه میتپه
همه پتوهای اینجا برای دونفر کافیه
اینجا شاهینها برای گوشت خرگوش دست به هرکاری نمیزنند
اینجا کسی معنای سکوت فریاد و نمیدونه
اینجا کسی روزهاشو نمیشمره
اینجا کسی حس نمیکنه حباب ته شیشه است
اینجا همیشه بارون میاد ، همیشه هوا آقتابیه ، همیشه خورشید داره طلوع میکنه
اینجا کسی برای مطلب فردای وبلاگش درمونده نمیشه
اینجا کسی دلش نمیگیره
تنهایی رو اینجا کسی نمیشناسه
اینجا کسی نمیمیره
کسی مریض نمیشه
اینجا فقط یه اشکال داره
یه اشکال کوچک و اون هم اینه که
در اینجا هیچکس نیست . »
شاید لذت اینجا هم به ناشناخته بودن مخاطباش باشه ؟
با درود بیکران
خوشحالم که با وبلاگت آشنا شدم مطالب جالبی داری
بازم میام پیشت
اون جهان معناست و مصداق ندارد آیا انسان نهایتی دارد یا ابتدایی داشته و از اون دور مانده یا همین است وبس
...شهر ما
مرده
مرده...
سلام...
من فقط اشک تو چشمام جمع شده..
و باز هم اشک...
این دیار گر چه ویران گشته اما در پس این ویرانه ها مردمانی با دلی به صفای آبی آسمان چشم انتظار آنند که باید باشند .
و منتظر
و منتظر
و منتظر
و منتظر
میتونم بپرسم کجا رفت ؟؟
دوستش داشتی ؟
...
من خیلی فضولم ؟
سلام
ممنوم که سر زدین .
وبتون قشنگه . کاش ادما میپذیرفتن که هرکسی خودش یه هیچ کسه . چی گفتما ؟!
شاد و پیروز باشید .
ممنون که به ناهه سرزدی عزیز.
سلام !
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سلام !
امیدوارم روز خوب و سرشاز از موفقیتی داشته باشی.
موفق باشی
صدر
سلام!
تو این شهر هیچکس هر کسی هیچکسه که میتونه به اندازه هزار کس ناکس بیارزه...موفق باشی...
رنگ اینجا قشنگه!!!!
نمیدونم این یه موضوعیه که همه اینایی که اومدن نظر دادن میدونن چیه یا هر کی هر چی دلش خواسته گرفته بعد نظر داده......
ولی میدونم شهر هیچ کس معرکه است...حیف که داره شهری خالی میشه یا شایدم شده!!!
و مرسی...
سلام ابر خاکستری
کاش می باریدی. کاش اینجا کسی بود.کاش....
می زنم فریاد هرچه بادا باد
سلام !
پیرانه سرم عشق جوانی به سرم افتاد
وان راز که در دل بنهفتم به در افتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
ای دیده نظر کن که به دام که در افتاد
---------------------------------------------
در این صبحگاه زیبا !
هرکجا و هر جا زمان که هستی موفق و پیروز باشی
صدر
...
برات آرزوی موفقیت میکنم ...
...
سلام/منم کسی که مثل هیچکس نیست را دوست دارم
ولی چه شهریه منظور چی بود وبرداشتها !
شهر من ... شهر تو ... شهر ما ، شهرهیچکس .