--------------
یک نفر هست! ، کسی که همیشه همراهمِ ، کنارمِ ، دنبالمِ ، کسی که با خندههام میخنده ، با ناراحتیهام اَخماش میره توهم و با گریههام گوله گوله اشک میریزه ، همون که حرف نمیزنه ... فقط نگاهم میکنه ... با نگاهاش حرف میزنه !
وقتی پشت میز کارم میشینم ، روبروم میشینه و دستش و میزنه زیر چونش و بهم خیره میشه ، شبها وقتی خوابم میبره ، پیشونیم و میبوسه و بهم لبخند میزنه ... ، وقتی میخورم زمین بلندم میکنه ، لباسهام و میتکونه و میگه :” بلند شو ... دنیا که به آخر نرسیده ! ... “ .
همون که خیلی وقتها دستم و گرفته تا توی چاه نیفتم ... همون که سنگصبوره ... همون که وقتی اشتباه میکنم ، گناه میکنم ، دست از پا خطا میکنم میاد وساطتم و میکنه ، کسی که دیشب اون دوتا قُمری کنار پنجره رو نشونم داد! ، کسی که روز تولدم یک شاخه نرگس گذاشته بود روی میزم... همون که مثل من عاشق بارونه ...
میدونم که هست ... حضورش و احساس میکنم ، وجودش و لمس میکنم ...
همون که الان اون گوشه نشسته و زُل زده تو چشمام ... اون کیه ؟؟ ...
شاید خدا باشه . . . شاید خودت باشی توی آیینه دنیا که از اونطرف داری به خودت نگاه میکنی . . . شاید عشق باشه . . .